آمار زاده براي اميد: حجاب او یا عفاف من؟

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

حجاب او یا عفاف من؟

مادر بزرگ من النگو در دست ندارد!
تنها در گردن و دست‌هایش، چيزهاي زردی که حلقه و گردنبند مينامندش مي‌توان ديد!
مادرم اصلاً طلا را آنچنان دوست ندارد!
زنجيری باريک و حلقه‌ای که نشانی از همسرش است!
اما اين پيرزن ايستاده در صف نان!
تا آرنجش را با النگو پوشانده تا دستانش از چشم نامحرم پوشیده بماند!
دستانی که اکنون به سنگواره شبيه‌اند!

۱۰ نظر:

  1. زن هایی که اینچنین به زیورآلات وابسته هستند گویی جزیی از هویتشونه، کم نیستن.

    پاسخحذف
  2. حالا خوبه پوشونده معملا در اين واقع دستا به هوا ميره :ي

    پاسخحذف
  3. قبلاً ها این چیزا مد بوده
    جدیداً خیلی کم شده، اصلاً کسی النگو نمیدازه دستش
    اما قبلاً ها این چیزا مایه چشم و هم چشمی بوده
    الان دیگه مدل مانتو و مدل مو چشم و هم چشمی میکنن :دی

    پاسخحذف
  4. نمیگم کارش درسته یا غلط ولی ما که تو دل اون پیرزن نیستیم،زنهایی که شاید تنها پشتوانه ی زندگیشون همین النگوها بوده با همینا آشتی کردن...واسه فروختن همینا یواشکی اشک ریختن و زندگی از اونا کسایی ساخت که امیدشون به درخشش این النگوها باشه.

    پاسخحذف
  5. سلام امید جان
    واقعا قشنگ بود این جملات یه دنیا معنی داشت

    پاسخحذف
  6. من دلم یک النگوـ ساعت پهن می خواد
    خوب چیه مگه
    راستی صدا هم میداد؟

    پاسخحذف
  7. خاستگاه:
    ;)
    صدا هم میداد، جیلینگ جیلینگی بود وقت نون جمع کردن که آدم رو به رقص مینداخت:)
    حالا ناپدید شده کامنتت؟!
    زری:
    من کاری ندارم! اون کار داره
    ماه پیشونی:
    برا منم کلی حرف بود تو اون دستا و النگوا، اما نمیدونم برای پیرزن هم همینجوری بوده؟!

    پاسخحذف