تا حالا فکر ميکردم که ما تنها به اونهايی که از ما پرسيدن:
چندم مرداد است؟
و ما پاسخ نداديم، بدهکاريم!
اما الان، حس ميکنم، ما به اونهايی هم که تو زندگيشون نبوديم، باهاشون زندگی نکرديم و نفهميديمشون، اما وقتی ميميرن، قلبمون درد ميگيره هم بدهکاريم!
اصلا ميدونی چيه؟!
ما به خودمونم بدهکاريم!
اينقدر بدهکار، که اونور اين دنيا، به خاطر ظلمايی که به خودمون کرديم، توبيخ ميشيم!
ما، بدهکاريم!
به اون ثانيههايی که اسيرشون کرديم، تو لجنزار کاهلي و رخوتمون!
ما بدهکاريم به ساعتهایی که کشتيمشون تو نابرابري تقسيم وضايفمون و تفريحات ناسالم و سالممون!
ما، بدهکاريم!
به روزهايی که غرقشون کرديم، تو وقاهت بيتصميميهامون!
ما بدهکاريم!
به سالهايی که به راحتی فراموش شدن،
و ما حتی يادمون نمياد که چطور گذشتن و ما توشون چه فرقی کرديم!
ما بدهکاريم!
به عمری که نميدونيم براي چی بهمون دادنش!
ما کلاً، به خودمون مديونيم!
چه برسه به ديگرون!
* با یادی از صدای حسین بزرگ! روح پناهی شریف! که در تمام روزها و ثانیه ها زیبا بود و دوست داشتنی؛ روحش شاد
«ما بدهكاريم
به كسانی كه صميمانه ز ما پرسيدند
معذرت می خواهم، چندم مرداد است ؟
و نگفتيم؛
چونكه مرداد
گور عشق گل خونرنگ دل ما بوده است.»